توی دوران دانشگاه یه استاد خوش پوش و خوش رنگ و لعاب جوونی داشتیم که تقریبا همه دخترا و شایدم حتی پسرای دانشگاه علاقه و توجه خاصی بهش داشتن و هرجا که میرفت موجی از توجهات و نگاه ها رو به خودش جلب میکرد. استاد مذکور از نظر پوشش هر روز با یه مدل و رنگ جدید از کت و شلوار و کفش مارک میومد دانشگاه و خیلی هم به سر و وضع خودش اهمیت میداد اینقدر تر و تمیز بود که آدم بطور ناخودآگاه در برابرش یاد خاک روی کفش و چروک لباسش میوفتاد و آرزو میکرد اونها رو نداشت. یادمه همیشه وقتی باهاش کلاس داشتیم قبل از اینکه وارد کلاس بشه ما یه رایحه خوشبو و البته گرون قیمت از عطرهای لوکس و مارکش رو حس میکردیم که توی فضا میپیچید و جلوتر از اون اعلام حضورش رو میکرد حتی وقتی میرفت هم تا مدتی عطرش توی فضا حضورش رو تداعی میکرد. کاری به نوع پوشش و عطر و رنگش ندارم که چطور بود و چرا اینقد وقت و هزینه و انرژی صرفش میکرد ولی برای من همیشه وقتی اسم اون استاد میومد و حرفش میشد ناخودآگاه ذهنم میرفت طرف همون عطر و رنگ حتی متوجه شده بودم بقیه ام تقریبا همین احساس رو داشتن و فاکتورهای دیگه استادمون مثل شیوه تدریس بی نظیر، اخلاق خوب، حرفها و نظراتش توی اون رشته و. در مرتبه های بعدی قرار میگرفتن و گاهی حتی پشت همون رنگ و بو محو میشدن. استاد بصورت غیرمستقیم اثر هاله ای قوی و پررنگی توی اذهان ما برجا گذاشته بود که شاید خودش هم خبر نداشت.
یاد دوستان یا افراد دیگه ای می افتم که برای من توی ذهنم شاید برای همیشه با یکسری فاکتورها و ویژگی های خواسته یا ناخواسته ثبت شدن که شاید خبر ندارن اون فاکتورها قبل از خودشون جلو جلو راه میوفته و معرف حضورشون میشه. آدم هایی که با فاکتور هایی که بیشتر از همه به سر رو روی خودشون و افکار و عقاید و اعمالشون کشیدن معرفی میشن. برچسب هایی که مثل یه مارک و برند روی شخصیت اونها خورده میشه برچسب هایی مثل نژاد، مذهب، شغل، سطح مالی و اقتصادی، چیزی ک افراد بهش افتخار میکنن یا بیشتر ازش حرف میزنن چیزایی که دنبالشن، چیزهایی که درگیرش هستن، دغدغه هایی که دارن و همه ازش آگاهن، نوع نفرت و عشق هاشون سبک و مدل خاصی که دارن و.
پی نوشت : گاهی وقتا فک میکنم من توی ذهن بقیه با چه فاکتوری ثبت شدم؟ وقتی قراره توی فکرشون راجب من ابراز عقیده کنن جایی که هیچ ترس و خجالت و پنهان کاری و رعایت و تعارفی در کار نیست میگن همون دختره که ؟
درباره این سایت